متراصعلغتنامه دهخدامتراصع. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) گنجشک نر برجهنده بر ماده . (آنندراج ). گنجشکان بر روی هم برجهنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراصع شود.
متراجعلغتنامه دهخدامتراجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) سپس پایگی بازگردنده . (آنندراج ). بازگشته و برگردنده . (ناظم الاطباء) : آن فر و اقبال اپرویز و پارسیان نقصان گرفت و متراجع گشت .
متراصلغتنامه دهخدامتراص . [ م ُ ت َ راص ص ] (ع ص ) چسبنده مر یکدیگر را. (آنندراج ). به یک دیگر چسبیده در صف آرائی و متلاصق . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراص شود.
متراصفلغتنامه دهخدامتراصف . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) با یکدیگر نزدیک ایستنده در صف . (آنندراج ). چسبیده ٔ با یکدیگر در صف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراصف شود.
مترافعلغتنامه دهخدامترافع. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) هر یک از طرفین که راضی به حکومت حکم و یا قاضی شده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ترافع شود.
متماصعلغتنامه دهخدامتماصع. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) با هم مروسنده در جنگ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مشغول به جنگ و نبرد. (ناظم الاطباء). رجوع به تماصع شود.
متراجعلغتنامه دهخدامتراجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) سپس پایگی بازگردنده . (آنندراج ). بازگشته و برگردنده . (ناظم الاطباء) : آن فر و اقبال اپرویز و پارسیان نقصان گرفت و متراجع گشت .
متراصلغتنامه دهخدامتراص . [ م ُ ت َ راص ص ] (ع ص ) چسبنده مر یکدیگر را. (آنندراج ). به یک دیگر چسبیده در صف آرائی و متلاصق . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراص شود.
متراصفلغتنامه دهخدامتراصف . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) با یکدیگر نزدیک ایستنده در صف . (آنندراج ). چسبیده ٔ با یکدیگر در صف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراصف شود.
مترافعلغتنامه دهخدامترافع. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) هر یک از طرفین که راضی به حکومت حکم و یا قاضی شده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ترافع شود.
متماصعلغتنامه دهخدامتماصع. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) با هم مروسنده در جنگ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مشغول به جنگ و نبرد. (ناظم الاطباء). رجوع به تماصع شود.