متردیکشنری عربی به فارسیمتر , اندازه گير , سنجنده , اندازه , وسيله اندازه گيري , مقياس , ميزان , کنتور , مصرف سنج , وزن شعر , نظم , سجع وقافيه , با متر اندازه گيري کردن , سنجيدن , اندا
مطرلغتنامه دهخدامطر. [ م ُ ] (ع اِ) خوی و عادت . || خوشه ٔ ارزن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).