متداثرلغتنامه دهخدامتداثر. [ م ُ ت َ ث ِ ] (ع ص ) جامه و رسم کهنه . (آنندراج ). رسم و نقش پای کهنه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تداثر شود.
affectedدیکشنری انگلیسی به فارسیمتأثر، تحت تأثیر، دچار، مبتلا، تحت تاثیر واقع شده، ظاهر نما، امیخته با ناز و تکبر
متأثرلغتنامه دهخدامتأثر. [ م ُ ت َ ءَث ْ ث ِ ] (ع ص )پذیرنده اثر چیزی را. (آنندراج ). پذیرفته شده از اثر چیزی و اثر کرده شده . (ناظم الاطباء). || مأخوذ از تازی ؛ متألم و غمگین