متجهلغتنامه دهخدامتجه . [ م ُت ْ ت َ ج ِه ْ ] (ع ص ) (از «وج هَ») خیالی که درخاطر خطور کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متزعلغتنامه دهخدامتزع . [ م ُت ْ ت َ زِ ] (ع ص ) سنگدل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شدیدالنفس و سخت دل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درشت اندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازایستنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اتزاع شود.
متآزیلغتنامه دهخدامتآزی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) آنکه با هم نزدیک یکدیگر نشیند. (آنندراج ). نشانیده شده نزدیک دیگری . (ناظم الاطباء).
متجیلغتنامه دهخدامتجی . [ م ُت ْ ت َ ] (ع ص ) (از «و ج ی ») خرماهای به هم بسته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متزییلغتنامه دهخدامتزیی . [ م ُ ت َ زَی ْ یی ] (ع ص ) آراسته شونده و پوشش گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لباس پوشیده و جامه پوشیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تزیی شود.
متأزیلغتنامه دهخدامتأزی . [ م ُ ت َ ءَزْ زی ] (ع ص ) بازگردنده . (آنندراج ). بازداشته شده . (ناظم الاطباء). || تیری که در شکار رسد و جنبد در آن . (آنندراج ). تیری که بخوبی به نشانه میخورد. || بازدارنده . || کسی که باز می ایستد و منصرف می شود و امتناع می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تأزی شو
متجهزلغتنامه دهخدامتجهز. [ م ُ ت َ ج َهَْ هَِ ] (ع ص ) آماده و ساخته . (آنندراج ). آماده شده و آراسته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجهز شود.
متجهملغتنامه دهخدامتجهم . [ م ُ ت َ ج َهَْ هَِ ] (ع ص ) ترش روی . (آنندراج ). درشت و سخت رو و ترشرو. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجهم شود.
متجهزلغتنامه دهخدامتجهز. [ م ُ ت َ ج َهَْ هَِ ] (ع ص ) آماده و ساخته . (آنندراج ). آماده شده و آراسته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجهز شود.
متجهملغتنامه دهخدامتجهم . [ م ُ ت َ ج َهَْ هَِ ] (ع ص ) ترش روی . (آنندراج ). درشت و سخت رو و ترشرو. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجهم شود.