متجشملغتنامه دهخدامتجشم . [ م ُ ت َ ج َش ْ ش ِ ] (ع ص ) به تکلف کار کننده و رنج آن کشنده . (آنندراج ). رنج کشنده و به تکلف کار کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجشم شود.
متجمددیکشنری عربی به فارسیيخ زده , بسيارسردپوشيده از شبنم يخ زده , يخي , پوشيده از يخ , بسيارسرد , خنک
متجرملغتنامه دهخدامتجرم . [ م ُ ت َ ج َرْ رَ ] (ع ص ) متهم وتهمت داده شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).