متجاذبلغتنامه دهخدامتجاذب . [ م ُ ت َ ذِ ] (ع ص ) با هم کشنده . (آنندراج ). مر یکدیگر را کشنده . و به جبر و عنف کشنده . (ناظم الاطباء). جذب کننده ٔ یکدیگر. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تجاذب شود.
متجدبلغتنامه دهخدامتجدب . [ م ُ ت َ ج َدْ دِ ] (ع ص ) کسی که چیزی را ناگوار بشمرد و پندارد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || سال خشک و قحط. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تجدب شود.