متبائنلغتنامه دهخدامتبائن . [ م ُ ت َ ءِ ] (ع ص ) جدا شده از یکدیگر و هجرت کرده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به متباین شود.
متباینلغتنامه دهخدامتباین . [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) متبائن . جدا شونده از یکدیگر. (آنندراج ). از هم جدا شونده . (غیاث ). مأخوذ از تازی متمایز و جدای از یکدیگر و دور از هم . (ناظم
متمائنلغتنامه دهخدامتمائن . [ م ُ ت َ ءِ] (ع ص ) مرد ریاکار در دوستی . (ناظم الاطباء). مرد ریاکار. || دروغگو . (از فرهنگ جانسون ).