متابعلغتنامه دهخدامتابع. [ م ُ ب َ ] (ع ص ) محکم و استوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
متابعلغتنامه دهخدامتابع. [ م ُ ب ِ] (ع ص ) پس رو و پیرو. (آنندراج ). پس روی کننده و پیاپی کننده و در پی کسی رونده در عمل و پیوسته و پیرو و مطیع. (ناظم الاطباء). تبعیت کننده . پیر
متابعتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اتباع، اطاعت، اقتفا، پیروی، تبعیت، تمکین، دنبالهروی ۲. پیروی کردن، متابعت کردن
متابعتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اتباع، اطاعت، اقتفا، پیروی، تبعیت، تمکین، دنبالهروی ۲. پیروی کردن، متابعت کردن
متابعتلغتنامه دهخدامتابعت . [ م ُ ب َ ع َ ] (ع مص ) متابعة. پیروی کردن . تبعیت کردن . || (اِمص ) مأخوذ از تازی پیروی و اطاعت و فرمان برداری . (ناظم الاطباء).پیروی . پس روی . تبعی