مبیّنdiscriminantواژههای مصوب فرهنگستانعبارتی جبری برحسب ضریبهای یک معادلۀ چندجملهای که اطلاعاتی دربارۀ ریشههای چندجملهای به دست میدهد متـ . مبیّن چندجملهای discriminant of a polynomial
مبینادلغتنامه دهخدامبیناد. [ م َ ] (فعل دعایی و نفرینی ) کلمه ای است بمحل نفرین مستعمل است همچون : روی نیکی مبیناد؛یعنی خدا روا ندارد. (از ناظم الاطباء) : چو ماهوی باد آنکه بر جان
مبیّنdiscriminantواژههای مصوب فرهنگستانعبارتی جبری برحسب ضریبهای یک معادلۀ چندجملهای که اطلاعاتی دربارۀ ریشههای چندجملهای به دست میدهد متـ . مبیّن چندجملهای discriminant of a polynomial