احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیب
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و
زبیرلغتنامه دهخدازبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عوام . بطنی است از بنواسدبن عبدالعزی از قبیله ٔ قریش . این بطن از اولاد زبیربن عوام بن خویلدبن اسدبن عبدالعزی میباشند و بدین شاخه ها