مبهرلغتنامه دهخدامبهر. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) شگفت آورنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آن که توانگر شود بعد از فقر. (آنندراج ). توانگر شونده پس از فقر و پریشانی . (ناظم الاطباء).
مبهرجلغتنامه دهخدامبهرج . [ م ُ ب َ رَ ] (ع ص ) آب مهمل و غیرممنوع . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب مهمل که کسی را از وی منعی نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خون هدر و
مبهرملغتنامه دهخدامبهرم . [ م ُ ب َ رَ ] (ع ص ) رنگ کرده به گل کاجیره . و منه ثوب مبهرم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). ثوب مبهرم . (از کلمه
مبهرجلغتنامه دهخدامبهرج . [ م ُ ب َ رَ ] (ع ص ) آب مهمل و غیرممنوع . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب مهمل که کسی را از وی منعی نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خون هدر و
مبهرملغتنامه دهخدامبهرم . [ م ُ ب َ رَ ] (ع ص ) رنگ کرده به گل کاجیره . و منه ثوب مبهرم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). ثوب مبهرم . (از کلمه