مبنالغتنامه دهخدامبنا. [ م َ ] (ع اِ) بنا و عمارت . (ناظم الاطباء). || بنیان و اساس . (ناظم الاطباء). ابتداء. اول . پایه . ج ، مبانی . (یادداشت دهخدا). فرهنگستان ایران «پایه » ر
مبناةلغتنامه دهخدامبناة. [ م َ / م ِ ] (ع اِ) (از «ب ن و») نطع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : علی ظهر مبناة جدید سیورها.(نابغه ٔ ذبی
مبنای جستوجوdatumواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل دریایی] محتملترین موقعیت هدف در یک زمان معین که عملیات جستوجو و نجات براساس آن صورت میگیرد متـ . مبنا [حملونقل هوایی] ۱. مرجع عددی یا هندسی یا فض
مبنای مرجعreference datumواژههای مصوب فرهنگستانکمیتی هندسی یا عددی که به یک نقطه یا صفحه یا سطح منحنی نسبت داده میشود و بهعنوان مبنا یا مرجع برای دیگر اندازهگیریها به کار میرود
مبنای نرمافزارsoftware baselineواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اجزای نرمافزاری و مستندات که بازبینی و پذیرفته شده است و بهعنوان مبنا و پایه برای تولید جاری یا توسعه در آینده به کار میرود و تنها از راه فرایند