مبلتلغتنامه دهخدامبلت . [ م ُ ب َل ْ ل َ ] (ع ص ) سخن آراسته . (منتهی الارب ). سخن نیکوی درست و پاکیزه و آراسته . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کابین با ضمانت ، به لغت اهل حمیر.
مبلطلغتنامه دهخدامبلط. [ م ُ ب َل ْ ل َ ] (ع ص ) خانه ٔ بلاط گسترده . (منتهی الارب ). خانه ٔ سنگفرش گسترده شده . (ناظم الاطباء).
مبلطلغتنامه دهخدامبلط. [ م ُ ب َل ْ ل ِ ] (ع ص ) مانده شده در رفتار. (آنندراج ). || آنکه انگشت سبابه بر گوش کسی زند و درد رساند. (آنندراج ). || سنگفرش گستراننده . (ناظم الاطباء)
مبلطلغتنامه دهخدامبلط. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) سنگفرش کننده . || دست تنگ از فقر وپریشانی . مبرم و آزرده شده و گدا. (ناظم الاطباء).
مبلطلغتنامه دهخدامبلط. [ م ُل ِ / م ُ ل َ ] (ع ص ) محتاج و بی مال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین گیر و گدا و رفته مال . (ناظم الاطباء).
مبتديدیکشنری عربی به فارسیابجداموز , ابجدخوان , مبتدي , ابتدايي , تازه کار , جديد الورود , دانشجوي سال اول دانشکده , نو اموز , جديدالا يمان , ادم ناشي , نوچه
مبتديدیکشنری عربی به فارسیابجداموز , ابجدخوان , مبتدي , ابتدايي , تازه کار , جديد الورود , دانشجوي سال اول دانشکده , نو اموز , جديدالا يمان , ادم ناشي , نوچه