ذراع الاسد المبسوطةلغتنامه دهخداذراع الاسد المبسوطة. [ ذِ عُل ْ اَ س َ دِل ْ م َ طَ ] (اِخ ) ذراع الجوزا. ذراع مبسوطة. رجوع به ذراع شود.
ذراع المبسوطةلغتنامه دهخداذراع المبسوطة. [ ذِ عُل ْ م َ طَ ] (اِخ ) ذراع الجوزا. ذراع الأسد المبسوطة. رجوع به ذراع شود.
مبسوطاتلغتنامه دهخدامبسوطات . [ م َ ] (ع ص ) ج ِ مبسوطه ، گسترده ها و پهن شده ها. گشاده شده ها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کتبی که در آنها ضبط نسب سادات را برسبیل تسطیر درج می
ابوجعفر طوسیلغتنامه دهخداابوجعفر طوسی . [ اَ ج َ ف َ رِ ] (اِخ ) محمدبن الحسن بن علی الطوسی ، ملقب به شیخ الطائفه . رئیس فقهای شیعه و چنانکه علامه ٔ حلّی گوید: رئیس الطائفه ، جلیل القدر
احصانلغتنامه دهخدااحصان . [ اِ ] (ع مص )استوار گردانیدن . (منتهی الارب ). محکم ، مستحکم ، تحکیم کردن . حصار کردن . || نگاه داشتن . نگه داشتن . || پارسا گردانیدن تزوج کسی را. (منت
بسطلغتنامه دهخدابسط. [ ب َ ] (ع اِمص ) فراخی . (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج ). فراخی . وسعت . (ناظم الاطباء). گشادگی . پهن شدن . پهنی یافتن . پهنی . پهنا. (نفایس الفن
مبسوطلغتنامه دهخدامبسوط. [ م َ ] (ع ص ) فراخ کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). گسترده . (تفلیسی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گسترده شده و پهن شده . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس )
کاتب بن وداعهلغتنامه دهخداکاتب بن وداعه . [ ت ِ ب ِ ن ِ ؟ ] (اِخ ) علاءالدین علی بن المظفر الکندی الوداعی . یکی از مشاهیر ادبای عرب است و در علم حدیث و قرائت هم ید طولی داشت اوبسال 640 ه