مبرمانلغتنامه دهخدامبرمان . [ م َ رَ ] (اِخ ) لقب ابی بکر، ازمی بن محمدبن علی بن اسماعیل نحوی . (منتهی الارب ). لقب ابی بکربن محمدبن علی بن اسماعیل ازمی ، یکی از علماء نحو و لغت م
مُبْرِمُونَفرهنگ واژگان قرآنمحكم كنندگان و پايبندان به عهد (اسم فاعل از ابرام به معناي محکم کردن عهد و نشکستن آن است )
ابوبکرلغتنامه دهخداابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت مبرمان محمدبن علی بن اسماعیل وراق . رجوع به مبرمان ... شود.
ابوبکرلغتنامه دهخداابوبکر. [اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن علی بن محمدبن علی بن اسماعیل معروف به مبرمان نحوی . رجوع به مبرمان شود.
اخثاءلغتنامه دهخدااخثاء. [ ] (اِخ ) یاقوت گوید این کلمه لقب است و اسم او ندانم و کسی را که از او یادی کرده باشد نیافتم جز آنچه ابوبکر المبرمان ، در کتاب خود، فی نکت کتاب سیبویه ،
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن هارون ، مکنی به ابوالحسین عسکری . یاقوت گوید: گمان برم که از مردم عسکر مکرم است . او راست : کتاب شرح کتاب التلقین وای