مبذرلغتنامه دهخدامبذر. [ م ُ ب َذْ ذِ ] (ع ص ) اسراف کننده و بی محل و بی دریغ خرج کننده . (غیاث ). مسرف و فضول خرج و باددست . (مجموعه ٔ مترادفات ص 333). پریشان کننده ٔ مال به اس
مبزرلغتنامه دهخدامبزر. [ م ُ ب َزْ زَ ] (غ ص ) چاشنی زده و اشتهاآور. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مبزرة شود.
مبزرلغتنامه دهخدامبزر. [ م ِ زَ ] (ع اِ) جامه کوب گازران .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مثل چوب جامه شویان که بدان جامه را در آب شویند. (از ذیل اقرب الموارد).
مُبَذِّرِينَفرهنگ واژگان قرآناسراف كاران (تبذير به معناي پاشيدن با اسراف است ، و در واقع از بذر افشاني گرفته شده است ، منتهي فرقي که با آن دارد اين است که افشاندن در آنجا به منظور استفاده ا
مبذرقلغتنامه دهخدامبذرق . [ م ُ ب َ رِ ] (ع ص ) بذرقه . راهبر و راهنما و نگاهبان . (منتهی الارب ). بدرقه و نگاهبان . (ناظم الاطباء). بدرقه . بذرقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (
مبذریلغتنامه دهخدامبذری . [ م ُ ب َذْ ذِ ] (حامص ) مأخوذ از تازی ، اسراف و خرج بی جا. (ناظم الاطباء). ولخرجی . اسراف کردن . باد دستی : فسق و فجور آغاز کرد و مبذری پیشه نهاد. (گل
مبذرقلغتنامه دهخدامبذرق . [ م ُ ب َ رِ ] (ع ص ) بذرقه . راهبر و راهنما و نگاهبان . (منتهی الارب ). بدرقه و نگاهبان . (ناظم الاطباء). بدرقه . بذرقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (
مبذریلغتنامه دهخدامبذری . [ م ُ ب َذْ ذِ ] (حامص ) مأخوذ از تازی ، اسراف و خرج بی جا. (ناظم الاطباء). ولخرجی . اسراف کردن . باد دستی : فسق و فجور آغاز کرد و مبذری پیشه نهاد. (گل