مباشر خطtrack foremanواژههای مصوب فرهنگستانفردی که نظارت و هدایت فعالیتهای اجرایی خط آهن را بر عهده دارد
مباشرلغتنامه دهخدامباشر. [ م ُ ش ِ ] (ع ص ) اختیارکننده . (آنندراج ) (غیاث ). || به خود به کاری در شونده . (غیاث ) (آنندراج ). کسی که به خودی خود قیام در کاری کند. (ناظم الاطباء)
سرکارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کارفرما؛ کارگزار؛ مباشر؛ ناظر؛ پیشکار.۲. کلمۀ احترام که در خطاب به کسی میگویند.
شرعاًلغتنامه دهخداشرعاً. [ ش َ عَن ْ ] (ع ق ) بطور شرع و به قانون شرع . (از ناظم الاطباء). بر حسب شرع . (یادداشت به خط دهخدا). مقابل عرفاً : خدای تعالی قصاص بواجب کرد مر قاتل راب
مجریلغتنامه دهخدامجری . [ م ُ ] (ع ص ) اجراکننده . (ناظم الاطباء). آن که اجرا کند. گزارنده . انجام دهنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || راننده و روان کننده . (آنندراج ). کسی
معاونلغتنامه دهخدامعاون . [ م ُ وِ ] (ع ص ) یاری کننده . دستگیر و مددگار و معین و یاور. (ناظم الاطباء). یاری گر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- معاون جرم ؛ آن که محرک عامل اصلی ج