لغتنامه دهخدا
مبزل . [م ِ زَ ] (ع اِ) پالونه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (ناظم الاطباء). صافی . ظرفی یا پارچه ای که بدان صافی کنند، مایعی را. مصفات . شراب پالا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آنچه که بدان شراب را پالایند. (از اقرب الموارد). || نایژه ٔ گرمابه و خم و جز آن . (منتهی الارب