دست مایهلغتنامه دهخدادست مایه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) مایه ٔ دست . سرمایه . (آنندراج ) (غیاث ) : استکفافی در علم استیفا ساخته است که دستمایه است مر جمله ٔ حساب را. (لباب الالب
مامهستانلغتنامه دهخدامامهستان . [ م َ هَِ ] (اِ) دوایی است که آن را ساذج هندی گویند و آن برگی است مانند برگ گردکان و در روی آب پیدا می شود. بخور آن بچه را از شکم به زیر آورد .(برهان
ماندستانلغتنامه دهخداماندستان . [دِ ] (اِخ ) بیابانی است سی فرسنگ در سی فرسنگ و در آن دیهها و نواحی است مانند ایراهستان بر ساحل دریا افتاده است و ریعی دارد چنانکه از یک من تخم هزار
ماهیدشتلغتنامه دهخداماهیدشت . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان عزیزآباد است که در بخش فهرج شهرستان بم واقع است و 134 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دست مایهلغتنامه دهخدادست مایه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) مایه ٔ دست . سرمایه . (آنندراج ) (غیاث ) : استکفافی در علم استیفا ساخته است که دستمایه است مر جمله ٔ حساب را. (لباب الالب
بیمایهلغتنامه دهخدابیمایه . [ ی َ / ی ِ ](ص مرکب ) (از: بی + مایه ) بی قیمت و کم بها. (انجمن آرا) (آنندراج ). بی ارز. (یادداشت مؤلف ) : ببردند بیمایه چیزی که بودکه نه گنجشان بد ن
یوسفلغتنامه دهخدایوسف . [ س ُ ] (اِخ ) میرزا یوسف خان دهلوی . از زمره ٔ منصب داران سلطنت محمداکبرشاه بود و به کامرانی زندگانی می نمود. این رباعی در جواب رباعی عرفی از اوست :عرفی
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرزاق بن جلال الدین اسحاق سمرقندی مؤلف تاریخ مفید مطلعالسعدین است که در دو جلد به رشته ٔ تحریر کشیده است . این تاریخ از
مامهستانلغتنامه دهخدامامهستان . [ م َ هَِ ] (اِ) دوایی است که آن را ساذج هندی گویند و آن برگی است مانند برگ گردکان و در روی آب پیدا می شود. بخور آن بچه را از شکم به زیر آورد .(برهان