مایدهلغتنامه دهخدامایده . [ ی ِ دَ / دِ ] (از ع ، اِ) مائده . خوان . سفره : چون از انشاد این قصیده فراغ حاصل آمد مایده نهادند مزین به اصناف مطعوم ... (تاریخ بیهق ص 161).کشیده مای
مایدهفرهنگ انتشارات معین(یِ دَ یا دِ) [ ع . مائدة ] (اِ.) 1 - خوردنی . 2 - خوان ، سفره . ج . مائدات . موائد.
مایدةلغتنامه دهخدامایدة. [ ] (اِ) در مفردات ابن البیطار چ مصرص 35 در فوائد «اشق » گوید: «وینفع من وجع الظهر و المایدة» ولکلرک مترجم فرانسوی ابن البیطار این عبارت را «برای درد پشت
مایدةلغتنامه دهخدامایدة. [ ] (اِ) در مفردات ابن البیطار چ مصرص 35 در فوائد «اشق » گوید: «وینفع من وجع الظهر و المایدة» ولکلرک مترجم فرانسوی ابن البیطار این عبارت را «برای درد پشت
وادی قدسلغتنامه دهخداوادی قدس . [ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) کنایه از آسمان است که عیسی به آن عروج کرد : چون مسیح از ایمان یهود مأیوس گشت سیاحت اختیار فرمود چندگاه در اطراف جهان سیر کرده در
چابک سرلغتنامه دهخداچابک سر. [ ب ُ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اوشیان بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، در سی ودو هزارگزی جنوب خاوری رودسر، سر راه شوسه ٔ رودسر به شهسوار کنار دریا جلگه ،
شوالغتنامه دهخداشوا. [ ش ِ ] (از ع ، اِ) بمعنی بریان باشد مطلقاً اعم از گوسفند و مرغ و ماهی و غیره . (برهان ). بریان . (دهار). گوشت بریان : مایده ٔ عقل است بی نان و شوانور عقل
پالودهلغتنامه دهخداپالوده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) مصفّی . مروّق . پاک کرده از غش ّ. (اوبهی ). صاف و پاک شده . رائق . صافی . صافی کرده . پاک کرده . (صحاح الفرس ).- شراب پالوده ؛ شراب