ماچوچهلغتنامه دهخداماچوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) ظرفی باشد لوله دار که با آن شربت و دارو درگلوی اطفال ریزند. (برهان ). ظرفی که بدان دوا در گلوی اطفال ریزند. (آنندراج ) (از جهانگیری
ماسوچهلغتنامه دهخداماسوچه . [ چ َ/ چ ِ ] (اِ) پرنده ای است مانند فاخته و قمری و او بیشتر در کنارهای طاقچه ها و میان کاسه ها و طبق تخم نهد و بچه برآرد. (برهان ) (از ناظم الاطباء).
مأبورةلغتنامه دهخدامأبورة. [ م َءْ رَ ] (ع ص ) سکة مأبورة؛ یعنی رسته ٔ خرمابن گشن و اصلاح داده شده . (منتهی الارب ). نخلة مأبورة؛ خرمابن گشن داده شده و سکة مأبوره ؛ راسته ٔ خر
مأبولةلغتنامه دهخدامأبولة. [ م َءْ ل َ ] (ع ص ) بئر مأبولة؛ چاه زه برآورده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ابل مأبولة؛ شتران برگزیده جهت بچه و شیر. (از من
طفللغتنامه دهخداطفل . [ طِ ] (ع اِ) بچه . نوزاد آدمی .زغلول . کودک . مولود. (منتخب اللغات ). نوزاد مردم و جانوران وحشی . (منتهی الارب ). کودک خرد. یکی را گویند و جماعتی را نیز
ریختنلغتنامه دهخداریختن . [ ت َ ] (مص ) روان کردن و جاری کردن مانند ریختن آب در ظرف و ریختن خون . (از ناظم الاطباء). لازم و متعدی آید. (یادداشت مؤلف ). سرازیر کردن مایع از ظرفی
چهلغتنامه دهخداچه . [ چ َ / چ ِ ] (پسوند تصغیر) به فتح اول و عدم ظهور هاء در فارسی علامت تصغیر است . (در پهلوی ایچک ، ایچه ، ایزه ، ایزک ، ایجک ، ایژک نشانه ٔ تصغیر است ). (حو
ماسوچهلغتنامه دهخداماسوچه . [ چ َ/ چ ِ ] (اِ) پرنده ای است مانند فاخته و قمری و او بیشتر در کنارهای طاقچه ها و میان کاسه ها و طبق تخم نهد و بچه برآرد. (برهان ) (از ناظم الاطباء).
موسیجهلغتنامه دهخداموسیجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ)موسیچه . مرغی است شبیه به فاخته . (جهانگیری ) (آنندراج ). مرغی است چند فاخته و همرنگ او. (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). مرغکی اس