مأوالغتنامه دهخدامأوا. [ م َءْ ] (اِخ ) دهی از دهستان دروفرامان است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
مأوالغتنامه دهخدامأوا. [ م َءْ ] (ع اِ) جای بودن و با لفظ دادن و ساختن و گرفتن و به مأوا شدن مستعمل . (آنندراج ). مسکن و منزل و خانه و لانه و جایگاه و مقام و جای اقامت و مکان
ماوافرهنگ مترادف و متضاد۱. پناه، پناهگاه، ملاذ، ملجا ۲. جا، جایگاه، سامان، محل، مقام، موضع، منزل، مسکن، وثاق
مأوا گرفتنلغتنامه دهخدامأوا گرفتن . [م َءْ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مأوا کردن : نخردسایه ٔ اقبال هما را به جوی گیرد آن کس که بر سایه ٔ لطفش مأوا. شفیع اثر (از آنندراج ).زمژگانت آخر
مأوا یافتنلغتنامه دهخدامأوا یافتن . [ م َءْ ت َ ] (مص مرکب ) مأوا کردن : چرا سوزن چنین دجال چشم است که اندر جیب عیسی یافت مأوا. خاقانی .و رجوع به مأوا کردن شود.
مأوا گرفتنلغتنامه دهخدامأوا گرفتن . [م َءْ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مأوا کردن : نخردسایه ٔ اقبال هما را به جوی گیرد آن کس که بر سایه ٔ لطفش مأوا. شفیع اثر (از آنندراج ).زمژگانت آخر