مأمنلغتنامه دهخدامأمن . [ م َءْ م َ ] (ع اِ) جای امن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای امن و پناهگاه و جای سلامت . (ناظم الاطباء) : بکوش تا بسلامت به مأمنی برسی که راه س
مأمنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ت، پناهگاه، خلوتگاه، کنج عزلت، گوشۀ خلوت، گوشۀ انزوا، گوشۀ دنج جای تحصن، ملجأ، مأوا، حرم، حریم مقدس، محراب منطقۀ حفاظتشده، محدودۀ ممنوعه حرز
مامنلغتنامه دهخدامامن . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 256 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
مامنلغتنامه دهخدامامن . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 256 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
مامنانلغتنامه دهخدامامنان . [ م ِ ] (اِخ ) نام محلی از دهستان ولدبیگی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).