مأزمانلغتنامه دهخدامأزمان . [ م َءْ زِ ] (اِخ ) قریه ای به یک فرسنگی عسقلان . (از معجم البلدان ). و رجوع به همین مأخذ شود.
مزمنلغتنامه دهخدامزمن . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) بر جای مانده شونده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث ). بر جای مانده . کهنه و دیرینه . دارای زمان و دیرینه . (ناظم الاطباء). دیرینه و کهنه . (آنندراج ) (غیاث ) . کهن . عتیق . طویل (از نظر زمان ). پیاده (مقابل حاد). متقادم . (یادد
مأزمینلغتنامه دهخدامأزمین . [ م َءْ زِ م َ ] (اِخ ) بین مشعر و عرفه است . (از اقرب الموارد). و رجوع به مأزمان و مأزم و نزهةالقلوب جزء سوم چ لیدن شود.
مزمنفرهنگ فارسی عمید۱. کهنه؛ دیرینه؛ آنچه زمان درازی بر آن گذشته.۲. [مقابلِ حاد] (پزشکی) ویژگی هر بیماری طولانیمدت که به تدریج بروز میکند.
مأزملغتنامه دهخدامأزم . [ م َءْ زِ ] (اِخ ) تنگنایی میان مزدلفه و عرفه . مأزمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مأزمان در معجم البلدان شود.
مأزملغتنامه دهخدامأزم . [ م َءْ زِ ] (اِخ ) نام تنگنایی که میان مکه و منی است . مأزمان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
مأزمینلغتنامه دهخدامأزمین . [ م َءْ زِ م َ ] (اِخ ) بین مشعر و عرفه است . (از اقرب الموارد). و رجوع به مأزمان و مأزم و نزهةالقلوب جزء سوم چ لیدن شود.
مزدلفةلغتنامه دهخدامزدلفة. [ م ُ دَ ل ِ ف َ ] (اِخ ) موضعی است میان عرفات و منی . (منتهی الارب ). نام جایی به مکه ٔ معظمه . (آنندراج ) (غیاث ). جایی در مکه ٔ معظمه مابین عرفات و منی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مزدلفه شود. جائی است که حاجیان در آن بیتوته کنند آنگاه که از عرفات برگردند و آن بین ب
مانلغتنامه دهخدامان . (اِ) خانه را گویند و نیز خان و مان اتباع است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ، ص 397). به معنی خانه باشد که عربان بیت خوانند. (برهان ). خانه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پهلوی ، مان (خانه ، مسکن ) پارسی باستان ، مانیا (خانه ، سرای ). در پهلوی ب