مأروضلغتنامه دهخدامأروض . [ م َءْ ] (ع ص ) گرفتار بمرض زکام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زکام زده . مزکوم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کسی که دیوانگی دارد به
مأروضةلغتنامه دهخدامأروضة. [ م َءْ ض َ ] (ع ص ) مؤنث مأروض . (ناظم الاطباء). رجوع به مأروض شود.
مأروضةلغتنامه دهخدامأروضة. [ م َءْ ض َ ] (ع ص ) مؤنث مأروض . (ناظم الاطباء). رجوع به مأروض شود.
دیوزدهلغتنامه دهخدادیوزده . [ وْ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) دیوگرفته یعنی دیوانه و آن را دیوزد نیز گویند. (انجمن آرا). دیوگرفته . (مجموعه ٔ مترادفات ص 11). مأروض . جن زده . مصروع
مزکوملغتنامه دهخدامزکوم . [ م َ ] (ع ص ) به زکام مبتلا شده . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بیمار زکام . (آنندراج ). گرفتار زکام و زکام زده . (ناظم الاطباء). زکام گرفته . (دها
موریانهلغتنامه دهخداموریانه . [ ن َ /ن ِ ] (اِ) زنگاری باشد که آهن و فولاد را ضایع کند. (برهان ). زنگاری که آهن و فولاد را ضایع می کند به طوری که از صیقل کردن برطرف نشود. (ناظم الا