ماه نسفلغتنامه دهخداماه نسف . [ هَِ ن َ س َ ] (اِخ ) ماه نخشب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماه نخشب و ماه سیام شود.
مام نافلغتنامه دهخدامام ناف . (اِ مرکب ) به معنی ماماچه که پازاج نیز گویند و به تازی قابله خوانند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). قابله . قبول . قَبیل . مولدة. (منتهی الارب
مانسفلدلغتنامه دهخدامانسفلد. [ ف ِ ] (اِخ ) از سرداران مبارز آلمان (1580 - 1626 م .) است .در اوان «جنگ سی ساله » به خدمت اتحاد مقدس درآمد و «والانستن » در سال 1626 بر او غلبه یافت
ماهفرهنگ انتشارات معین(اِ.) 1 - قمر زمین ، سیارة کوچکی که به دور خود و دور زمین می گردد و از خورشید نور می گیرد. 2 - ماه نهم بارداری یا زمان زایمان . 3 - در ایران قدیم روز دوازدهم از
ماه سیاملغتنامه دهخداماه سیام . [ هَِ ] (اِخ ) ماهی را گویند که مقنع به سحر و شعبده تا مدت چهار ماه هرشب از چاهی که پایین کوه سیام بود برمی آورد و چهار فرسخ در چهار فرسخ روشنایی می
خرقانیلغتنامه دهخداخرقانی . [ خ َ] (اِخ ) احمدبن حسین بن یوسف خرقانی ، مشهور به «ماه اندرچه ». یکی از واعظان بود. از سیدابوالحسن محمدبن محمدبن زید حسینی علوی حدیث شنید و از او عمر
قرشیلغتنامه دهخداقرشی . [ ق َ ] (اِخ ) نخشب . شهری به ترکستان . (برهان قاطع: ماه نخشب ). نام شهر نسف (نخشب ) است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
کشلغتنامه دهخداکش . [ ک َ ] (اِخ ) نام شهری است از ماوراءالنهر نزدیک به نخشب و مشهور به سبز. گویند حکیم بن عطا که به مقنع اشتهار دارد مدت دو ماه هر شب ماهی از چاه سیام که در ن
نخشبلغتنامه دهخدانخشب . [ ن َ ش َ ] (اِخ ) شهری به بخارا که جغرافی نویسان اسلامی آن را «نسف »هم نامیده اند . این شهر در دره ٔ کشکه دریا قرار داشته است ، نخشب در جاده ٔ بخارا به