ماهپیکرفرهنگ نامها(تلفظ: māh peykar) صفت آن که پیکرش مانند ماه زیبا و دل انگیز باشد ؛ (به مجاز) معشوقِ زیبا .
ماهواریلغتنامه دهخداماهواری . [ ماه ْ ] (اِ مرکب ) دخل در یک ماه . || ماهیانه و شهریه . (ناظم الاطباء).
ماهریلغتنامه دهخداماهری . [ هَِ ] (حامص ) حذاقت . مهارت . حاذقی . استادی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماهر شود.
ماه پیکرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآنکه پیکری زیبا مانند ماه دارد. ماهپیکردرفش: [قدیمی] درفش و بیرقی که بر آن نقش ماه باشد: ◻︎ یکی ماهپیکردرفش از برش / به ابر اندرآورده تابان سرش (فردوسی: ۳/
باشامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهچادر؛ چارقد؛ روسری زنان: ◻︎ دریده ماهپیکر جامه در بر / فکنده لالهگون باشامه بر سر (فخرالدیناسعد: لغتنامه: باشامه).
صاحب کمالفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدارای فضل و کمال؛ دارای علم و ادب: ◻︎ صاحب کمال را چه غم از نقص مالوجاه / چون ماهپیکری که بر او سرخ و زرد نیست (سعدی۲: ۶۸۸).
ماهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (نجوم) از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین میگردد و از خورشید کسب نور میکند؛ قمر.۲. واحد اندازهگیری زمان برابر با یکدوا
ماهواریلغتنامه دهخداماهواری . [ ماه ْ ] (اِ مرکب ) دخل در یک ماه . || ماهیانه و شهریه . (ناظم الاطباء).