ماهوشفرهنگ نامها(تلفظ: māhvaš) (= مهوش) ماه مانند ، مانند ماه ؛ (به مجاز) رعنا و زیبا و معشوقه ، زیبا و درخشان. + ن.ک. مَهوش .
مانوشلغتنامه دهخدامانوش . (اِخ ) نام کوهی است که منوچهر در آن کوه متولد شد و آن را مانوشان هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). چنین نامی در شاهنامه و فهرست ولف نیامده و
ماهانوئیهلغتنامه دهخداماهانوئیه . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشت آباد است که در بخش بافت شهرستان سیرجان واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
مهرنوشلغتنامه دهخدامهرنوش . [ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از پسران اسفندیارکه به دست فرامرز در جنگ زابل کشته شد : یکی نام بهمن یکی مهرنوش سوم آذرافروز گرد بهوش .فردوسی .
مانوشلغتنامه دهخدامانوش . (اِخ ) نام کوهی است که منوچهر در آن کوه متولد شد و آن را مانوشان هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). چنین نامی در شاهنامه و فهرست ولف نیامده و
ماهانوئیهلغتنامه دهخداماهانوئیه . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشت آباد است که در بخش بافت شهرستان سیرجان واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
مهرنوشلغتنامه دهخدامهرنوش . [ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از پسران اسفندیارکه به دست فرامرز در جنگ زابل کشته شد : یکی نام بهمن یکی مهرنوش سوم آذرافروز گرد بهوش .فردوسی .
مانوشاکفرهنگ نامها(تلفظ: mānušāk) (مانوش + آک/āk/ (پسوند نسبت)) منسوب به مانوش ؛ ]مانوش نام شخصی است از اجداد منوچهر[ به علاوه (مانوشاک = مانوشک) و مانوشک نیز نام خواهر منوچهر شا