ماهبان بلاغیلغتنامه دهخداماهبان بلاغی . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 210 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مهبانفرهنگ نامها(تلفظ: mehbān) (مِه = مهتر ، بزرگتر + بان (پسوند محافظ یا مسئول)) ، محافظ و نگهبانِ مهتر و بزرگتر ؛ (به مجاز) صاحبِ منصب .
ماهانلغتنامه دهخداماهان . (اِ) جمع ماه باشد برخلاف قیاس . (برهان ). ج ِ ماه . (از ناظم الاطباء). ماهها : خرم آنانکه از تن جان ندانندز جانان جان ز جان جانان ندانندبه دردش خو کرن س
باغینلغتنامه دهخداباغین . (اِخ ) از آبادیهای قدیم نزدیک شهر کرمان . مؤلف تاریخ کرمان آرد : عمروبن خلف (صفاری ) از گواشیر حرکت کرده در باغین تلاقی فریقین (با ابوجعفر دیلمی ) شد.
باغ شاهزادهلغتنامه دهخداباغ شاهزاده . [ غ ِ دَ / دِ ] (اِخ ) باغی است خوش هوا در نزدیک ماهان کرمان . باغ شاهزاده ٔ ماهان از محدثات عبدالحمید میرزا ناصرالدوله فرزند فیروز میرزا است که ب
کرمانلغتنامه دهخداکرمان . [ ک ِ ] (اِخ ) (شهرستان ...) یکی از شهرستانهای مهم استان هشتم کشور است . از شمال به استان نهم و از خاور به دشت لوت و از جنوب به شهرستان بم و از باختر به
باغ وحشلغتنامه دهخداباغ وحش . [ غ ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باغ وحوش جائی خاص نگهداری دام و دد و پرندگان و خزندگان بحری و بری و ماهیان . جایی که جانوران وحشی را برای تماشا یا
مرغلغتنامه دهخدامرغ . [ م ُ ] (اِ) مطلق پرندگان ، و عربان آن را طیر خوانند. (از برهان ). هر طائر که بال و پر و منقار دارد. (غیاث ). مطلق طایر را گویند سوای کرمهای پردار و قدری