مانگلغتنامه دهخدامانگ . (اِ) به معنی ماه باشد که قمر است . (برهان ). ماه را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی ماه است . (انجمن آرا) (آنندراج ). مانک .ماه . (ناظم الاطباء). از او
مانگ هلاتلغتنامه دهخدامانگ هلات . [ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایروند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
مانگ دیملغتنامه دهخدامانگ دیم . (اِخ ) مانک دیم . لقب سیدرضی . و معنی ترکیبی آن ماهرو و در بعضی نسخ این لغت نیامده است . (فرهنگ رشیدی ). معنی ترکیبی آن ماهرومی باشد چرا که دیم به مع
مانگلایلغتنامه دهخدامانگلای . [ گ َ ] (مغولی ، اِ) منقلای . پیشانی باشد... (سنگلاخ ورق 319). منغلای . پیشانی . جبهه . || مقدمه ٔ لشکر. مقدمةالجیش . منقلای . (سنگلاخ ورق 319).
مانگ هلاتلغتنامه دهخدامانگ هلات . [ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایروند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
مانگ دیملغتنامه دهخدامانگ دیم . (اِخ ) مانک دیم . لقب سیدرضی . و معنی ترکیبی آن ماهرو و در بعضی نسخ این لغت نیامده است . (فرهنگ رشیدی ). معنی ترکیبی آن ماهرومی باشد چرا که دیم به مع