مانویتلغتنامه دهخدامانویت . [ ن َ وی ی َ] (ع مص جعلی ) اعتقاد به آیین مانی داشتن . مانوی بودن . برآیین مانی بودن . رجوع به مانی و مانویه شود.
معنویتلغتنامه دهخدامعنویت . [ م َ ن َ وی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) معنوی بودن . رجوع به معنوی و معنویة شود.
معنویتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام سم] معنویت روحانیت، ایدهآلیسم (ایدآلیسم)، عرفان ابدیت، ملکوت، جهان غیرمادی، عالم معنی، عالم غیب، لاهوت، حسششم ایدهآلیست روح، شبح مدینۀ فاضله،
مانیتیسمفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] (اِ.) نیروی مغناطیسی در بدن انسان که می تواند دیگران را تحت تأثیر قرار بدهد.
مأنوتلغتنامه دهخدامأنوت . [ م َءْ ] (ع ص ) محسود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). محسود و حسد برده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اصحاب مانیلغتنامه دهخدااصحاب مانی . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) پیروان مانی . کسانی که به مانویت اعتقاد داشتند. رجوع به مانی و مانویه ، و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 72 شود.
کاتارلغتنامه دهخداکاتار. (اِخ ) از کلمه ٔ یونانی به معنی تصفیه شده ها. فرقه ای از زنادقه در قرون وسطی از اصل اسلاو که در فرانسه به صورت «البیژوا» درآمدند. آثار مانویت در این فرقه
اعتقاد مذهبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب مذهبی، ایمان، باور، اسلام، اسلامیت، بنیادگرایی سایرادیان: دین یهود، مسیحیت، دین زرتشت، آیین اهورامزدا، مذهب ثنوی، مذهب بودایی، بودائیسم (بودیسم)، هن