مأموللغتنامه دهخدامأمول . [ م َءْ ] (ع ص ) امیدداشته شده . (ناظم الاطباء) : مأمول و مرجو از کرم بزرگان و اصحاب فضل و کمال ... (تاریخ قم ص 3). || متوقع و امیدوار و آرزومند و منتظر. || (اِ) امید و انتظار. (ناظم الاطباء). || آرزو. آرمان
موموللغتنامه دهخدامومول . (اِ) علتی است که در چشم پیدا می شود. (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ). بیماری در چشم . (ناظم الاطباء). علتی است در چشم . (لغت فرس اسدی ) (فرهنگ اوبهی ) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) : تیغ تو مفتاح شد در کار فتح قلعه هاتیر تو مومول شد در دیده ه
مومولفرهنگ فارسی عمیدمرضی که در چشم پیدا میشود: ( تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعهها / تیر تو مومول شد در دیدههای دیدهبان (عسجدی: ۸۲).
مأموللغتنامه دهخدامأمول . [ م َءْ ] (ع ص ) امیدداشته شده . (ناظم الاطباء) : مأمول و مرجو از کرم بزرگان و اصحاب فضل و کمال ... (تاریخ قم ص 3). || متوقع و امیدوار و آرزومند و منتظر. || (اِ) امید و انتظار. (ناظم الاطباء). || آرزو. آرمان
مرجولغتنامه دهخدامرجو. [ م َ ج ُوو ] (ع ص ) امید داشته شده .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأمول . نعت مفعولی است از رجاء. رجوع به رجاء شود : مأمول و مرجو از کرم بزرگان و اصحاب فضل و کمال . (تاریخ قم ص 3).
نامحصوللغتنامه دهخدانامحصول . [ م َ ] (ص مرکب ) به دست نیامده . تحصیل ناشده . حاصل نشده : هیچ مقصود مفقود نماند و هیچ مأمول نامحصول نگردد. (سندبادنامه ص 64).
سجیتلغتنامه دهخداسجیت . [ س َ جی ی َ ] (از ع ، اِ) سجیة. خوی : و سلطان در قبول پیغام او و اکرام رسول و تحقیق مأمول ، آثار اریحیت طبع و انوار کرم سجیت و طهارت محتد و نزاهت عنصر کریم خویش ظاهر گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 229).با شرف
اسماعیلیةلغتنامه دهخدااسماعیلیة. [ اِ لی ی َ ] (اِخ ) قصبه ایست در مصر سفلی بساحل غربی کانال سوئز، در 70 هزارگزی جنوب پورت سعید و در 72 هزارگزی شمال سوئز در میان کانال و در ساحل شمالی دریاچه ٔ تمساح . این قصبه بوسیله ٔ یک خط آهن ا