مال خرلغتنامه دهخدامال خر. [ خ َ ] (نف مرکب ) کسی که شغلش خریدن اسب و استر و مانند آن است . (از فرهنگ فارسی معین ). || خریدار مال دزدی و اموال مسروقه . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال
مال خرفرهنگ انتشارات معین(خَ) (ص فا.) 1 - کسی که اموال دزدی شده را می خرد. 2 - کسی که شغلش خریدن اسب و استر و مانند آن است .
logدیکشنری انگلیسی به فارسیوارد شوید، لگاریتم، کنده، کارنامه، سرعت سنجکشتی، صورت عملیات، سفرنامهکشتی، گزارش سفرنامه کشتی، گزارش سفر هواپیما، قطعهای از درخت که اره نشده، ثبت کردن وقایع، کن
سربارلغتنامه دهخداسربار. [ س َ ] (اِ مرکب ) بار اندک که بر بار بسیار گذارند و آن را به تازی علاوه خوانند، مبدل سروار و سرواره . (رشیدی ) (آنندراج ). علاوه . (ملخص اللغات حسن خطیب
اوارجةلغتنامه دهخدااوارجة. [ اَ رِ ج َ ] (معرب ، اِ) از اواره ٔ فارسی و به معنی آن است . (ناظم الاطباء). اوارچه ، دفتر حسابی که حسابهای پراکنده دیوانی را در آن نویسند و آنرا دفتر
مؤنلغتنامه دهخدامؤن . [ م ُ ءَ ] (ع اِ) مُوَن . ج ِ مؤنة. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). ج ِ مؤنت و مؤنة، به معنی بار و گرانی نفقه ٔ عیال و قوت روزانه . (از یادداشت مؤلف
غنیمتلغتنامه دهخداغنیمت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) اموالی که مسلمانان در جهادبا کفار حربی به دست آورند. مال و خواسته که از دشمن گرفته شود. غنیمة. رجوع به غنیمة شود : غنیمت بر او بخش کو
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد سامانی ، مکنی به ابوابراهیم (279-295 هَ . ق .). مؤلف تاریخ بخارا آرد: ذکر بدایت ولایت امیر ماضی ابوابراهیم اسماعیل بن احمد الس