مالگویش گنابادی در گویش گنابادی به حیواناتی که جز پستانداران هستند و در مالکیت انسان میباشند اطلاق میگردد.در گویش گنابادی به زن زیبا هم مال گویند ، ماساژ بدن ، گوسفند ، شتر و..
موروثلغتنامه دهخداموروث . [ م َ ] (ع ص ) هر چیز که به ارث رسیده باشد. مال موروث ،مال به ارث رسیده . (ناظم الاطباء). هرچیز که میراث گرفته شده . (آنندراج ). موروثه . آنچه از ملک و
میراثیلغتنامه دهخدامیراثی . (ص نسبی ) منسوب و متعلق به میراث . || مال موروثی و ارثی . (ناظم الاطباء). مال میراث . مرده ریگ . مرده ری . مال که از دیگری به نسب یا سبب پس از مرگ او ر
heritageدیکشنری انگلیسی به فارسیمیراث، ارثیه، ماترک، بخش، مال موروثی، میرای، اری، ترکه غیر منقول، مرده ریگ، سهم موروثی
موروثیلغتنامه دهخداموروثی . [ م َ ] (ص نسبی ) آنچه به ارث رسیده باشد و مال موروث . ضد مکتسبی . (ناظم الاطباء). ارثی . به ارث رسیده . از راه ارث رسیده ، مقابل مکتسب .(از یادداشت مو
ارثفرهنگ انتشارات معین( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سهم بردن از اموال شخص مرده . 2 - (اِ.) آنچه از مال مرده که به بازماندگانش رسد، مرده ریگ ، مُردَر، ارثیه . ؛~ بابای کسی کنایه از: