مالهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. افزاری که بَنّا با آن گل یا گچ میمالد.۲. (کشاورزی) تختۀ بلندی که کشاورزان با آن زمینهای شیارشده را هموار میکنند.۳. [قدیمی] آلتی که با آن پارچه را آهار می
مالهلغتنامه دهخداماله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) افزاری که بنایان بدان گل اندایند و گل ماله نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). افزاری که گلکاران بدان کاهگل و گچ و آهک بر دیوار مالند. (برهان )
مالحلغتنامه دهخدامالح . [ ل ِ ] (ع ص ) آب شور، لغت غیرفصیح است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب شور، و اندک بکار رود. (از اقرب الموارد). || نبت مالح ؛ شورگیاه . (منتهی الارب
مألةلغتنامه دهخدامألة. [ م َ ءَ ل َ / م َءْ ل َ ] (ع ص ) مؤنث مأل [ م َ ءَ / م َءْل ْ ] . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مأل شود.
مألةلغتنامه دهخدامألة. [ م َءْ ل َ ] (ع مص ) بر غفلت و بی خبری دررسیدن کار و آماده نبودن جهت آن و ندانستن . مأل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ
مالةلغتنامه دهخدامالة. [ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِمال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ مال و مَیِّل .(ناظم الاطباء). و رجوع به مال (ع ص ) شود. || ج ِ مالة . (منتهی الارب ) (ناظم
مالةلغتنامه دهخدامالة. [ ل َ ] (ع ص ) امراءة مالة؛ زن مالدار. ج ، مالة و مالات . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مؤنث مال و گویند امراءة مالة؛ یعنی زن بسیارمال . ج ، مالة، ما
مالَهگویش بختیاری1. ماله؛ 2. الوارى که برزگران با گاوآهن بر زمینِ شخمزده و دانه پاشیده کِشَند تادانهها به زیر خاک بروند و شیارها نیز صاف شود.