ماشکاناتلغتنامه دهخداماشکانات . [ ] (اِخ ) شهرکی است به ناحیت پارس به براکوه نهاده کم مردم و با کشت و برز و بسیار نعمت . (حدود العالم چ دانشگاه ص 135).
مشکاناتلغتنامه دهخدامشکانات . [ م ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است از ولایت شبانکاره ٔ فارس مشتمل بر قراء متعدد (انجمن آرای ناصری ).
میشکاناتلغتنامه دهخدامیشکانات . (اِخ ) ناحیتی از نی ریز فارس و سبیل آن سبیل نی ریز است در همه احوال و به روایتی چنان است کی خیره و نی ریز هم از کوره ٔ دارابجرد است . (فارسنامه ٔ ابن
ماذیاناتلغتنامه دهخداماذیانات . (ع اِ) کاریزها و آبراهها. || آنچه بر کناره ٔ آبراهه ها روید یا بر پیرامون جویهای خرد روید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
مکاناتلغتنامه دهخدامکانات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مکانة. (مهذب الاسماء). || مکانتها و جایگاهها و منزلتها. (ناظم الاطباء).
مشکاناتلغتنامه دهخدامشکانات . [ م ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است از ولایت شبانکاره ٔ فارس مشتمل بر قراء متعدد (انجمن آرای ناصری ).
میشکاناتلغتنامه دهخدامیشکانات . (اِخ ) ناحیتی از نی ریز فارس و سبیل آن سبیل نی ریز است در همه احوال و به روایتی چنان است کی خیره و نی ریز هم از کوره ٔ دارابجرد است . (فارسنامه ٔ ابن
سبیللغتنامه دهخداسبیل . [ س َ ] (ع اِ) راه و طریق . (غیاث ). راه . (دهار) (مهذب الاسماء) (ترجمان تربیت عادل بن علی ص 56). راه یا راه روشن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، سُبُل