ماسویلغتنامه دهخداماسوی . [ س َ وا ] (ع اِ مرکب ) ماسوا. جز. بغیر از: کلالة؛ ماسوای پدر و پسر است . (منتهی الارب ).- ماسوی اﷲ ؛ جز خدا. خلق . مخلوق . ممکنات . (یادداشت به خط مرحو
ماسویهلغتنامه دهخداماسویه . [ ی َ /س َ وَی ْه ْ ] (اِخ ) از کسانی بود که در داروشناسی و طب اطلاعاتی داشت و از تربیت یافتگان گندی شاپور بود. وی از معاصران جبریل بن بختیشوع و پدر یو
ابن ماسویهلغتنامه دهخداابن ماسویه . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) ابوزکریا یحیی (یوحنا)بن ماسویه . فاضلی طبیب و مصنفی دانشمند بود. خدمت مأمون و معتصم و واثق کرد. پدراو ماسویه در جندی شاپور ع
ابن ماسویهلغتنامه دهخداابن ماسویه . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) میخائیل بن ماسویه ، برادر یوحنابن ماسویه . ابتدا در خدمت مأمون بود و در جمیع امور طبی بر سنت یونانیان میرفت و با هیچیک از اط
ماسویهلغتنامه دهخداماسویه . [ ی َ /س َ وَی ْه ْ ] (اِخ ) از کسانی بود که در داروشناسی و طب اطلاعاتی داشت و از تربیت یافتگان گندی شاپور بود. وی از معاصران جبریل بن بختیشوع و پدر یو
ابن ماسویهلغتنامه دهخداابن ماسویه . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) ابوزکریا یحیی (یوحنا)بن ماسویه . فاضلی طبیب و مصنفی دانشمند بود. خدمت مأمون و معتصم و واثق کرد. پدراو ماسویه در جندی شاپور ع
ابن ماسویهلغتنامه دهخداابن ماسویه . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) میخائیل بن ماسویه ، برادر یوحنابن ماسویه . ابتدا در خدمت مأمون بود و در جمیع امور طبی بر سنت یونانیان میرفت و با هیچیک از اط
جرجیسلغتنامه دهخداجرجیس . [ ج ِ ] (اِخ ) ابن ماسویه . مؤلفان نامه ٔ دانشوران آرند: ابن ماسویه ، جرجیس در زمره ٔ اطباء بحسن عمل معروف و به نیکویی معالجت و صناعات اعمال موصوف بوده