مازیلغتنامه دهخدامازی . (اِ) در مینودشت و علی آباد گرگان به درخت مازو گویند. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مازو شود.
مازیلغتنامه دهخدامازی . (ع ص ) مخالف و دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال قعد عنی مازیا؛ ای مخالفاً بعیداً. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ماضيدیکشنری عربی به فارسیگذشته , پايان يافته , پيشينه , وابسته بزمان گذشته , پيش , ماقبل , ماضي , گذشته از , ماوراي , درماوراي , دور از , پيش از , در زماني بسياردور , در گذشته , در قديم
معزیلغتنامه دهخدامعزی . [ م ِ زا ] (ع اِ) بز، خلاف ضأن . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). نوع بز و گله ٔ بز. (ناظم الاطباء).