مازِریونDaphneواژههای مصوب فرهنگستانسردهای درختچهای از مازِریونیان با حدود 50 گونه بومی اوراسیا که برای ظاهر و گلهای زیبایشان در بسیاری از نواحی کاشته میشوند
مازریونلغتنامه دهخدامازریون . [ زَ ] (اِ) دارویی است برای استسقای زقی ، مجرب است . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوایی است مجرب از برای دفع استسقا و آن
مازریونفرهنگ انتشارات معین(زَ) (اِ.) = ماذریون : درختچه ای است شیره دار شبیه به درخت سماق ، یک نوع از آن برگ های سفید و بزرگ دارد که مسهل است .
مازریونفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدرختچهای خودرو و زینتی، با پوست قهوهاییرنگ، میوۀ گرد و قرمز، و دانههای گلابیشکل؛ کانیرو؛ خامالا؛ خامالاون؛ خامالیون؛ خاماون؛ خامالیوس.
مازِریونیانThymelaeaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از پنیرکسانان اغلب درختی یا درختچهای و گاهی بالارونده و علفی با 44 سرده و حدود 500 گونه که تنوع آنها عمدتاً در نیمکرۀ جنوبی است و بسیاری از گونههای آ
رماد مازریونلغتنامه دهخدارماد مازریون . [ رَ دِ زَرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکستر مازریون . دارویی است . صاحب اختیارات گوید: جلادهنده باشد و معفّن و روشنایی چشم بیفزاید. (اختیارات
ماذریونلغتنامه دهخداماذریون . [ ذَ ] (اِ) دارویی است . برای استسقا و قی مجرب است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 403). نام گیاهی داروئی . (ناظم الاطباء). درختی است شیردار بقدر درخت سماق
مازریونلغتنامه دهخدامازریون . [ زَ ] (اِ) دارویی است برای استسقای زقی ، مجرب است . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوایی است مجرب از برای دفع استسقا و آن
رماد مازریونلغتنامه دهخدارماد مازریون . [ رَ دِ زَرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکستر مازریون . دارویی است . صاحب اختیارات گوید: جلادهنده باشد و معفّن و روشنایی چشم بیفزاید. (اختیارات