مازارلغتنامه دهخدامازار. (فعل نهی ) مخفف میازار است که منع از آزار دادن باشد یعنی آزار مده . (برهان ) (آنندراج ). کلمه ٔ فعل یعنی میازار و آزار مده . (ناظم الاطباء). دوم شخص مفرد
مئزارلغتنامه دهخدامئزار. [ م ِءْ ] (ع اِ) مئزر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (اقرب الموارد). رجوع به مئزر شود.
معذارلغتنامه دهخدامعذار. [ م ِ ] (ع اِ) پرده . || حجت و برهان . ج ، معاذیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مازاریکلغتنامه دهخدامازاریک . (اِخ ) فیلسوف و از ارکان دولت چکسلواکی بود. او در «هودونن » (مراوی ) متولد شد (1850-1937م .) و در سالهای 1920-1935 رئیس جمهوری کشور چکسلواکی بود. (از
مازارستاقلغتنامه دهخدامازارستاق . [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیرکوه سورتیجی است که در بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
مازارنلغتنامه دهخدامازارن . [ رَ ] (اِخ ) کاردینال و از اعضای دولت فرانسه و اصلاً ایتالیائی است (1602-1661م .). او سیاستمداری ملایم بود و از تصادم میان فرانسه و اسپانی جلوگیری کرد
مازاریکلغتنامه دهخدامازاریک . (اِخ ) ژان . فرزند توماس ... مازاریک است که در پراگ متولد شد (1886 - 1948 م .) و پس از آزادی چکسلواکی از تسلط آلمانها (در جنگ جهانگیر دوم ) به وزارت ا