مارگونهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل مارپیچ، حلزونی، پرپیچ و خم، فراز و نشیبدار، پیچدار، پیچان غلتان (غلطان)
مارونیهلغتنامه دهخدامارونیه . [ نی ی َ / نی ی ِ ] (اِخ ) فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام . (از فهرست ابن الندیم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از فرق مسیحی سوریه است که در نواحی جبل لبنان و بیروت و طرابلس سکونت دارند. این فرقه به مارون منسوب هستند که
ماریانهلغتنامه دهخداماریانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) یک قطعه از قندو نبات و حلوا. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مورانهلغتنامه دهخدامورانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مورجانه . موریانه . زنگی است که در آهن پیدا شود و به پرداخت زدوده نگردد. (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (یادداشت لغت نامه ). رجوع به مورچانه و موریانه شود.
مورچانهلغتنامه دهخدامورچانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) موریانه . زنگار آهن و فولاد. (ناظم الاطباء). موریانه است و آن زنگاری باشد که در آهن و فولاد به هم می رسد. (برهان ). زنگاری که در ذات آهن دررود و به صیقل دور و کم نشود. از مور به معنی معروف و چانه حرف نسبت ،
چاقی بیمارگونهmorbid obesityواژههای مصوب فرهنگستانحالتی از چاقی که در آن وزن بدن صددرصد بیش از وزن مطلوب است