مارسارلغتنامه دهخدامارسار. (اِخ ) مارفش . مارسا. از نامهای ده آک است که او را عربان ضحاک خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). لقب ضحاک است . (آنندراج ) (انجمن آرا).ضحاک ماران را گویند. (بره
مارسارلغتنامه دهخدامارسار. (ص مرکب ) با سری چون سر مار.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه یا آنچه سری چون مار دارد. که سرش شبیه مار است . مارسر : و یا همچنان کشتی مارسارکه لرزان بو
یزدلغتنامه دهخدایزد. [ ی َ ] (اِخ ) نام شهری واقع در میان اصفهان و شیراز و کرمان . (ناظم الاطباء). شهری است معروف از بناهای یزدگرد پادشاه عجم . (انجمن آرا) (آنندراج ). شهری است