مارهلغتنامه دهخداماره . [ رَ/ رِ ] (اِ) دفتر حساب باشد و آن را اواره نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). دفتر حساب ، مخفف آماره . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). به معنی حساب و محاسبه ٔ د
مارهلغتنامه دهخداماره . [ رِ ] (اِخ ) دوک باسانو و سیاستمدار فرانسوی (1763-1839 م .) او در سال 1811 وزیر امور خارجه ٔ کشور فرانسه و در دوران «صدروزه » دبیر کل دولت بود. (از لارو
مارهلغتنامه دهخداماره . [ مارْ رَ ] (ع ص ) مارة. تأنیث مارّ. گذرنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || رهگذر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- حق الماره ؛ حقی که رهگذر بر میوه ٔبا
مارهلغتنامه دهخداماره .[ ] (اِخ ) (تلخی ) موضعی است در دشت آشور و ایتام به مسافت سفر سه روز از محل عبور بنی اسرائیل از دریا.برخی را گمان چنان است که ماره در نزد عین حواره دروادی
مارهالغتنامه دهخدامارها. (اِخ ) نام قومی که در حوالی کلخید سکنی داشتند و در جنگ خشایارشا با یونانیان جزو سپاهیان وی بودند. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 737 و ج 2 ص 1474 شود.
مارهموارلغتنامه دهخدامارهموار. [ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان حاجیلوست که در بخش کبودراهنگ شهرستان همدان واقع است و 336 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).