مارمولکگویش اصفهانی تکیه ای: karmelis طاری: mâlmâlik طامه ای: mâlmâli طرقی: molmolik کشه ای: molmolik/šâhmâr نطنزی: mâslise/mâsmulang
سوسمارلغتنامه دهخداسوسمار. (اِ مرکب ) جانوری است مانند راسو، لیکن از او سطبرتر باشد پیه و چربی او را زنان بجهت فربه شدن خورند و بر بدن مالند، و به عربی ضب گویند و نزد شافعی مذهبان
رلغتنامه دهخدار. (حرف ) حرف دوازدهم از الفبای فارسی و دهم از حروف هجای عرب (ابتث ) و بیستم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل آن را به دویست دارند و از حروف مکسوره و زلاقه و مسروری
غیرلغتنامه دهخداغیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (
صدیق حسن خانلغتنامه دهخداصدیق حسن خان . [ ص َ ح َ س َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن حسن بن علی بن لطف اﷲ الحسینی مکنی به ابوالطیب . وی به سال 1248 هَ . ق . در قنوج متولد شد و از اکابروطن خویش
زابلغتنامه دهخدازاب . (اِخ ) نهری است میان سوراء و واسط ونهر دیگری است نزدیک آن و بر هر واحد آن (زاب ها) روستائی است و هر دو روستا را زابان گویند و یا اصل زابیان است منسوب به ز