مارزبانلغتنامه دهخدامارزبان . [ زَ ] (ص ، اِ مرکب ) که زبانی چون مار دارد. بمانند زبان مار. || (اِ مرکب ) سر دسته ٔ گیاهان تیره ٔ اختریان و جزو تک لپه ایها است و دارای برگی پهن و س
مارزبانفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی چندساله با گلهای ریز و برگهای پهن که در نقاط مرطوب میروید و مصرف دارویی دارد.
مارزبانیانOphioglossaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از سرخستباران که دارای برگهای غیرمنقسم و هاگدانهای رأسی هستند
مرزبانلغتنامه دهخدامرزبان . [ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) حاکمی که در سرحد باشد. (اوبهی ). حاکم و میر سرحد. (جهانگیری ). سرحددار. صاحب طرف .طرفدار. حافظ مرز و ثغر و حدود. که محافظت
سرخسانگوریBotrychiumواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از مارزبانیان با برگهای شانهای و سرشاخههای منشعب که هاگدانها را حمل میکنند
لسان الحیةلغتنامه دهخدالسان الحیة. [ ل ِ نُل ْ ح َی ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) مارزبانک . مارزبان . از انواع سرخسها و در تمام نقاط مرطوب و معتدل فراوان است و هر پایه ٔ آن دارای دو برگ است ک