مارخوارلغتنامه دهخدامارخوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) مارخور. خورنده ٔ مار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از فهرست ولف ): یزدجرد گفت این چندین تن خلق که اندر جهانند بدیدم از ترک و دی
مارخوارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ویژگی کسی که مار میخورد.۲. [مجاز] صفتی توهینآمیز برای اعراب.
ماردان سدیbarrier screwواژههای مصوب فرهنگستانماردانی که دو شیار موازی دارد که یکی درون دیگری است و باعث جدایی مذاب و جامد در طول رانشگر میشود