مادۀ رنگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نگی، رنگ، پیگمان، سرخاب، لوازم آرایش رنگ گیاهی، زعفران، روناس، رنگ قرمز، نیل، بنفش، رنگ آبی، رنگ شیمیایی لکه مادۀ ثابتکننده تینر، کلر
مادۀ استنشاقیinhalantواژههای مصوب فرهنگستانمادهای شیمیایی که بخار و کف متصاعد میکند و روش مصرف آن از راه بینی یا تنفس است متـ . استنشاقی
مادۀ افیونیopiateواژههای مصوب فرهنگستانهریک از داروهای مشتق از افیون، مانند مرفین و پاپاورین (papaverine)
مادۀ آتشگیرpyrophoric materialواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ جامد یا مایعی که در دمای بالا در معرض هوا خودبهخود آتش میگیرد
بالابرندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یۀ خمیر، مادۀورآورنده، اهرم، جک، بازو، جرثقیل، قرقره، ماشین، آسانسور، بالابر، تشک فنری چیز سبک
کنلغتنامه دهخداکن . [ ک َ ] (نف مرخم ) (ماده ٔ مضارع از «کندن ») کننده و از بیخ برآرنده و همیشه بطور ترکیب استعمال می شود مانند کوه کن یعنی کننده ٔکوه و کسی که سنگ از کوه می ک
مبتنیلغتنامه دهخدامبتنی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بناکننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برآورنده ٔ خانه . (از منتهی الارب ). || آن که سبب بناکردن میگردد. (ناظم الاطباء). || بناشونده .
بندگشالغتنامه دهخدابندگشا. [ ب َ گ ُ ] (نف مرکب ) بندگشاینده . حلاّ ل مشکلات : تاجورجهان چو جم ، تخت خدای مملکت خاتم دیوبند او بندگشای مملکت . خاقانی .- بندگشای جمله مقصود ؛ کنایه
خانوادهلغتنامه دهخداخانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرم