مادرفرهنگ مترادف و متضاد۱. ام، مام، مامان، ننه، والده ≠ پدر، اب، ابوی ۲. اصل، ریشه ۳. باعث ۴. اصل، منشا، جرثومه
شیرزادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) دانهای به درشتی نخود و قهوهایرنگ یا سفید که بر تنۀ بعضی درختان میروید و سفت میشود. برخی از انواع آن باعث افزایش شیر مادر میشود.۲. (صفت) [
مسلغتنامه دهخدامس . [ م ِ ] (اِ) نحاس . جوهری باشد از فلزات که دیگ و طبق و غیره از آن سازند و ارباب صنعت که کیمیاگران باشند آن را طلا کنند. (برهان ). یکی از اجساد صناعت کیمیا،
خرسلغتنامه دهخداخرس . [ خ ِ ] (اِ)چارپایی گوشت خوار و بسیار پشم آلود از طایفه ٔ ماشیةالخفیة. (از ناظم الاطباء). بهندی آزاریچهه گویند. (ازغیاث اللغات ). در حاشیه ٔ برهان چ معین
دوتالغتنامه دهخدادوتا. [ دُ ] (ص مرکب ) بخم . خم . دولا. کوژ. چفته . کوز. خفته . خم شده . خم آورده . (یادداشت مؤلف ). خمیده . کج . مرادف دوبالا و خمیده و منحنی و دوتا و دوته و
ناصرالدین شاه قاجارلغتنامه دهخداناصرالدین شاه قاجار. [ ص ِ رُدْ دی هَِ ] (اِخ ) ابن محمد شاه بن عباس میرزابن فتحعلی شاه قاجار. چهارمین سلاطین قاجاریه است . وی در ششم ماه صفر سال 1247 هَ . ق .