مادریلغتنامه دهخدامادری . [ دَ ] (حامص ) مادر بودن . امومت . مقابل پدری . (فرهنگ فارسی معین ) : جهان را چو نادان نکوهش مکن که بر تو مر او را حق مادری است . ناصرخسرو.اندرآ مادر به
مادری جانشینsurrogacyواژههای مصوب فرهنگستاناقدام زنی که رویان حاصل از کامههای یک زوج دیگر یا حاصل از تخمک خود و زامۀ مرد غیرهمسر خود را تا هنگام زایمان حمل میکند