مادرانهلغتنامه دهخدامادرانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به مادر. آمیخته با مهر و محبت : من از شفقت سپند مادرانه به دود صبحدم کردم روانه . نظامی .|| مانند مادر. همچون مادر. مادروار.
مادرانیلغتنامه دهخدامادرانی . [ دَ ] (اِخ ) احمدبن حسن . قاضی نوراﷲ گوید: مردمان ری در اصل از اهل سنت و جماعت بودند تا آنکه احمدبن حسن مادرانی در سال 275 هجری قمری بدانجامسلط شد و مذهب تشیع را اظهار کرده و در مقام تربیت شیعه برآمده است . (از ریحانة الادب ج <span
مادرانیلغتنامه دهخدامادرانی . [ دَ ] (ص نسبی ) یا ماذرانی . منسوب به مادران و آن به نوشته ٔ مراصد الاطلاع با ذال نقطه دار، قلعه ای است نزدیکی همدان که به قلعه ٔ یسیر معروف است ... (ریحانة الادب ).و رجوع به مادران شود .
چیداواژهنامه آزادمعادل چو دا در زبان لری به معنی مثل مادر (chida)شبیه مادر،مادرانه شبیه مادر،مادرانه